چرا برخي افراد با اينكه در يك رابطه عاشقانه و يا ازدواج قرار دارند باز هم احساس تنهايي مي كنند؟
احساس تنهايي در رابطه
يك سوال مهم: چرا آدمها به رابطه با كسي كه باعث ميشود احساس تنهايي كنند، ادامه ميدهند تا آشنايي شان به ازدواج برسد؟ و يا چرا افراد به ازدواجي كه در آن به شكلي عميق احساس تنهايي مي كنند ادامه مي دهند؟
اغلب افراد به اين سوالات اين طور پاسخ مي دهند: چيزهاي ديگري در آن فرد ديدم كه مورد علاقهام بود و دوست داشتم به او فرصت بدهم تا رابطهمان پيش برود؛ به اين اميد كه اوضاع بهتر شود. اما واقعيت اين است كه بيشتر افراد به ندرت در رابطهشان پيشرفت ميكنند و در يك كلام، فقط و فقط عمرشان را هدر ميدهند و در مقابل احساس تنهايي بيشتري نصيبشان شده است!
تنهايي احساس بسيار دردناكي است. ممكن است تصور كنيد كه آدمهاي تنها كساني هستند كه در هيچ رابطهاي نيستند اما به همان تعداد كساني هستند كه در رابطه هستند ولي احساس تنهايي ميكنند. وارد شدن به رابطه هميشه تنهايي شما را از بين نميبرد، حتي گاهي اوقات ممكن است ايجادكننده تنهايي باشد!
تنهايي احساسي است كه وقتي ميخواهيم با كسي ارتباط بگيريم و آن فرد در دسترس نيست، در روحمان حس ميكنيم. اين اتفاق ممكن است وقتي تنها هستيم بيفتد اما در روابطي كه يكي از دو طرف يا هر دو آنها براي ارتباط در دسترس نيستند–چه بخاطر ناراحتي يا عصبانيت يا خستگي و بيماري و مشغله– هم پيش ميآيد.
تنهايي به معناي تنها بودن نيست. حس پوچي كه از تنها بودن نشات ميگيرد از شكلهاي مختلف رها كردن خود مثل نپرداختن به احساسات خود، قضاوت كردن خود، رو آوردن به اعتيادهاي مختلف براي جلوگيري از احساسات دردناك خود يا مسئول دانستن فردي ديگر براي اين احساسات، ايجاد ميشود. وقتي خودمان خودمان را رها كنيم، هميشه احساس رها و طردشدگي با ما خواهد بود. همچنين به اين دليل اين حس را خواهيم داشت كه با خودمان در ارتباط نيستيم؛ بنابراين نميتوانيم با ديگران هم ارتباط برقرار كنيم. احساس تنها بودن و تنهايي ميتواند منجر به حس عميق دلسردي و نااميدي شود.
فقط به اين دليل كه تنها هستيم به اين معني نيست كه آن حس دردناك پوچي دروني يا تنهايي را احساس خواهيم كرد. اگر خودمان را دوست بداريم و به خودمان ارزش بگذاريم، آنوقت ميتوانيم از تنهاييمان لذت ببريم و وقتي ديگران در دسترس هستند با آنها ارتباط برقرار كنيم.
دلايل تنهايي در رابطه
• زماني با طرفتان احساس تنهايي خواهيد كرد كه چون ميخواهيد از خودتان در برابر آسيب محافظت كنيد، دريچههاي قلبتان را بسته باشيد. در چنين شرايطي نميتوانيد ارتباط برقرار كنيد.
• زماني با طرفتان احساس تنهايي خواهيد كرد كه او قلبش را بسته باشد يا عصباني باشد و نخواهد صحبت كند. وقتي طرفتان بخاطر كار، تلويزيون، الكل و غذا، سرگرمي، اينترنت و امثال آن از حرف زدن با شما اجتناب كند.
• زماني با طرفتان احساس تنهايي خواهيد كرد كه با ناديده گرفتن خودتان ميخواهيد روي احساسات او كنترل پيدا كنيد. عدم تمايل به ارتباط و گفتگوي آزاد درمورد مسائل مهم ديوارهايي بين شما ايجاد خواهد كرد.
• زماني با طرفتان احساس تنهايي خواهيد كرد كه به جاي اينكه با قلبي باز با هم باشيد، فقط در ذهن همديگر بمانيد، عقلگرايي گاهي اوقات جالب است اما بعد از مدتي احساس يكنواختي و تنهايي خواهيد كرد.
• زماني با طرفتان احساس تنهايي خواهيد كرد كه طرفتان بخاطر افكار، احساسات، ظاهر يا رفتارهايتان شما را قضاوت كند. قضاوت كردن بيارتباطي ايجاد ميكند و اين به تنهايي منجر ميشود.
• زماني با طرفتان احساس تنهايي خواهيد كرد كه شما يا طرفتان بخاطر خستگي، مشغله يا بيماري نتواند ارتباط ايجاد كند.